ور نمیتوانی به کعبهْ لطفبَر |
|
عرضه کن بیچارگی بر چارهگر |
زاری و گریه قوی سرمایهایست |
|
رحمت کلی قویتر دایهایست |
دایه و مادر بهانهجو بود |
|
تا که کی آن طفل او گریان شود |
طفل حاجات شما را آفرید |
|
تا بنالید و شود شیرش پدید |
گفت ادعوا الله بی زاری مباش |
|
تا بجوشد شیرهایِ مِهرهاش |
د/2 ب/1954 ببعد
حقیقت این است که برای ادراک اسرار حق، باید زندگی جسمی و ارزشهای این جهانی را رها کنیم، اما اگر نتوانیم، باید به پروردگار پناه بریم. مولانا در مثنوی بارها «زاری و نالیدن» به درگاه حق را، مقدمه آگاهی و عامل بیداری باطن شمرده است. «پریدن به کعبه لطف» یعنی پناه بردن به لطف پروردگار، که بیچارگی را چاره میکند. «رحمت کلی» لطف و توجه حق است که همه کائنات را شامل است. حضرت حقتعالی، طفل نیازهای شما را خلق کرد تا شما به ناله درآیید و آنگاه شیر رحمت الهی پدیدار شود. خلاصه پروردگار میخواهد که بنده را به لطف بنوازد. ازاینرواست که فرمود: «قُلِ ادْعُوا اللّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الأَسْمَاءُ الْحُسنَى»؛ خدا را بخوانید. (آیه 110 سوره اسراء) مولانا میگوید: خواندن خدا، زاری کردن و دست نیاز به درگاه او بردن است.
هوی هوی باد و شیرافشان ابر |
|
در غم ما اند یک ساعت تو صبر |
فی السماء رزقکم بشنیدهای |
|
اندرین پستی چه بر چفسیدهای |
زاریی میکن چو زورت نیست هین |
|
چونکه کوری سر مکش از راهبین |
تو کم از خرسی نمینالی ز درد |
|
خرس رست از درد چون فریاد کرد |
ای خدا این سنگ دل را موم کن |
|
نالهاش را تو خوش و مرحوم کن |
د/2 ب/1959 و1960و1994ببعد
مولانا در این ابیات، به زبانی ساده پاسخ پروردگار به زاریهای ما را بیان میکند: باد به شدت میوزد و از ابر باران میریزد و روییدنیها از خاک سرمیکشند. این ظاهر قضیه است. اما آیه 22 سوره الذاریات «روزی شما در آسمان است» معنای دیگرش آن است که: این دنیای پست ارزش ندارد، آن را رها کنید تا ارزشهای بالاتر را به شما بدهند. مولانا برای تأکید، زاری را موجب عنایت حق میداند و انسان واصل را واسطه این عنایت میشمرد و در پایان میگوید: خداوندا! دل سنگین و سخت ما را مانند موم نرم کن و نالهْ ما را دلنشین ساز و به مهرت آن را اجابت فرما.
او گمان دارد که با من جور کرد؟ |
|
بلکه از آینهْ من روفت گرد |
آینهْ دل صاف باید تا درو |
|
واشناسی صورت زشت از نکو |
د/2 ب/2098و2067
کسی گمان نکند به وسیله ستیز و عنادش به من ستم کرده است؛ نه، بلکه او از آینه من گرد و غبار را زدوده است؛ انکار و دشمنی او با من جفا نیست بلکه عین صفاست؛ چون کمالات مرا به ظهور میرساند و آینه وجود من نقایص و معایب آنان را نشان میدهد. پس باید آینه دل صاف و پاک باشد تا بتوانی رخسار زیبای حقیقت و چهره زشت باطل را در آن از یکدیگر بازشناسی و آن دو را از هم تمیز دهی.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |